m&s
یک شنبه 27 دی 1394برچسب:, :: 23:9 :: نويسنده : mohamdmm ظهر همون روز بود که عشقم بهم گفت کاش میشد ی ناهار باهم بخوریم و... منم از خداخواسته شب دوباره بحث و راه انداختم وگفتم فردا بریم ناهار بیرون... گفت باشه پس ناهار درست کن ساعت دو اماده باش تا بریم.. منم از خدا خواسته شب سریع خوابیدم صبح ساعت هفت از کمردرد شدید بیدار شدم... عجب دردی بود لعنتی نمیتونستم تکون بخورم... انقدر درد داشتم که تا ساعت نه و نیم ده تو رخت خوابم قلت میز نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان eshghammmmmmmmm و آدرس asmoon.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان |
||
![]() |